شادی و غم در فرهنگ اسلامی:


فرهنگ اسلامی یک فرهنگ غنی و بسیار کهن است و فرهنگی کامل که در تمام ابعاد آن سخن به میان آمده است و دین اسلام کاملترین دین است که به تمام امور در زندگی توجه کرده است و اینکه اگر بگوییم دین اسلام و فرهنگ اسلامی مساوی است با نشاط، امید، شادی سخنی به گزاف نگفته ایم. تمام سخنان و سفارشاتی که در قرآن و دین اسلام برای انسانها گفته شده است منطبق بر خواسته های فطری آنهاست و برای درست زندگی کردن و سعادتمند شدن هم در این دنیا و هم در جهان آخرت است. دین منظمی که برای تمام امور زندگی برنامه و راه کار به ما نشان داده است. شادی کردن و دوری از غم منفی و احساس خوشبختی کردن از اصلی ترین برنامه های این فرهنگ غنی و دین کامل است. دقت در سخنان ائمه و پیامبر (ص) اهمیت فوق العاده شادی و تبسم و خوشرویی را نشان می دهد و در جمله ای پیامبر (ص) فرمودند: اگر دو روز شما با هم مساوی باشد ضرر کرده اید. منظور اینکه زندگی باید همیشه در حال تازه و نو شدن باشد.
البته در این فرهنگ غنی جایی برای غم و اندوه نیز باز مانده است و آن غم و اندوه بر فراق محبوب و اندوه بر گناهان و اشتباهات زندگی و غیره است و هم چنین احساس همدردی با دوستان و خانواده در دنیاست. در فرهنگ اسلامی دردی که‏ برای دیگران باشد، همیشه لذیذ است. این مطلب چه رازی دارد؟ خدا خودش می‏داند. هم چنان که درد دیگران داشتن لذیذ است، درد هجران حق هم‏ لذیذ است. بوعلی در اشارات درباره این مسئله که گاهی یک چیز درد هست، ولی در عین اینکه درد است لذیذ است، مثال می ‏آورد. می‏گوید این نوع درد نظیر خارش بدن است که بدن خارش می‏کند و سوزش دارد و انسان وقتی خارش‏ می‏دهد، (محل خارش) درد می‏کند و در عین اینکه درد می‏کند، خوشش می‏ آید. این درد، درد تلخی نیست. این درد، دردی است که جان را می‏سوزاند، اشک را جاری می‏کند اما غم‏ محبوب است، غم مطلوب است. انسان از یک سلسله غمها همیشه فرار می‏کند، ولی چطور می‏شود که اگر به ما بگویند مجلس ذکر مصیبت امام حسین (ع) برقرار است و مجلس خیلی باحالی است، می‏خواهیم به آنجا برویم؟ انسان تا دلش نسوزد و درد نگیرد، اشک نمی‏ریزد ولی در عین حال انسان‏ دلش می‏خواهد به این مجلس باحال برود، این درد را احساس کند و این‏ اشک را بریزد، وقتی این قطرات اشک می‏ریزد، انسان صفائی را احساس‏ می‏کند که آن درد، دیگر در مقابل این، چیزی نیست، این است درد انسانیت.

شادی و غم در عرفان اسلامی:
البته بحثی مطرح است که اگر اسلام دین شادی است و در آن شادمانی و شادمانگی یک ارزش و باعث سعادت دنیا و عقبی است پس چرا عرفاء و اهل سیر سلوک غم را یک فضیلت شمرده اند؟ و برای زندگی تعبیرهایی سوزناک و وصفهایی غم انگیز بکار برده اند؟ چرا غم را گوهر گرانبها نامیده اند؟ در عرفان اسلامی غم مساوی و معادل با شادی و حتی شادی وصف ناپذیر، می باشد و منظور از غم یک رهایی درونی، تخلیه کامل ذهنی و احساس سرخوشی و سرزندگی و پرواز روحانی است. شاید این حالت برای شما هم پیش آمده باشد که بعد از دعا و مصیبت اهل بیت و اشک ریختن از روی صدق و صفا یک احساس سبکی روح به شما هم دست داده باشد و یک خوشحالی و شادمانی که خودتان هم دلیل این شادی را نفهمیده اید. بله این شادی نیست مگر به خاطر سبکی روح. این غم از نظر روانشناسی یک شادمانگی واقعی است و حافظ که واژه غم را در «تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق *** هر دم از نو غمی آمد به مبارک بادم» استفاده کرده است منظور افسردگی و بن بست فکری نیست بلکه این غم نشانه تابش نور عشق الهی، غمی که هر دم و هر لحظه به خاطر حلقه بگوش در میخانه عشق بودن به سراغ حافظ می آید. دری از درهای آسمانی، شادی و مستی عاشقانه است که تمام ذرات وجود یک عارف را در برمی گیرد و مملو از شور و عشق و لذت می کند. شادمانی واقعی یعنی لذت بردن از لحظه لحظه زندگی. پس در عرفان اسلامی غم هجران معشوق و دوری یار، مقدمه شادی و غم رسیدن به محبوب و یار زیباترین و باشکوه ترین شادمانگی است و لذتی وصف ناپذیر دارد.

غم و شادی در روایات:
پیشوایان و ائمه دینی ما در مورد غم و شادی واقعی و غم و شادی منفی سخنان گهرباری گفته اند. شادی کردن مؤمنان خود یک عمل پسندیده و خوب است که زدودن غم و اندوه از چهره مؤمن باعث شاد شدن دل او در قیامت می شود و بهشت برای کسانی که دل مؤمن را شاد می کنند مباح شمرده شده است و بعد از سلامتی و تندرستی بزرگترین نعمت خنده است و اینکه شادی مایه آرامش روان است و غم و اندوه نفس را در تنگنا قرار می دهد و آرامش را از بین می برد.امام علی (ع) فرمودند: همانا انسان گاهی خوشنود می شود به چیزی که هرگز از دستش نمی رود و ناراحت می شود برای از دست دادن چیزی که هرگز به آن نخواهد رسید.
در نامه 22 نهج البلاغه به عبدالله بن عباس می فرماید: «فلیکن سرورک بما نلت من آخرتک، ولیکن اسفک علی ما فاتک منها، و ما نلت من دنیاک فلا تکثر به فرجا، و ما فاتک منها فلا تأس علیه جزعا، ولیکن همک فیما بعد الموت؛ پس باید شادی تو از دسترسی به امور آخرتت باشد، و حسرتت بر آنچه از آخرت از دست داده ای. به هر چه از دنیا دست یافتی شادی بسیار مکن، و به خاطر آنچه از دنیا از دستت رفت به بی تابی حسرت مخور و همه اندیشه ات باید در امور پس از مرگ باشد.» و همچنین در جایی دیگر امام علی (ع) فرمودند: «با به دست آوردن مالی از دنیا شادمان می گردید و متاع بسیار آخرت را از دست می دهید و اندوهناک نمی شوید.» (نهج البلاغه، خطبه 114) که اشاره به شادی منفی و آن خشنودی به اموال دنیا است که گذراست و ارزشی ندارد و عدم توجه به آخرت و آنچه گریبان انسان را خواهد گرفت و گناهان که باید انسان اندوهناک شود و غم خورد ولی نمی خورد. در جایی حضرت علی در ارزش تداوم در کار و شادابی در آن می فرمایند: «قلیل مدوم علیه خیر من کثیر مملول منه؛ عمل اندکی که بر آن مداومت شود بهتر از عمل بسیاری است که از آن ملال زاید.» (نهج البلاغه، حکمت 444) و در جایی دیگر حضرت علی می فرمایند: «اندوه جسم را تباه می کند و کسی که غم او بسیار باشد اندوه او به درازا می کشد.» (غررالحکم، ج 1، ص454). و اینکه در مورد بهداشت و رعایت آن و رابطه آن با غم و شادی حضرت فرمودند: «غسل الثیاب یذهب الهم و الحزن؛ شستن لباسها غم و اندوه را دور می سازد.» و اینکه: «الهم نصف الهزم؛ اندوه نیمی از پیری است.» (نهج البلاغه، حکمت 143).

اسلام دین شادی، نشاط، تحرک:
در اسلام دستوراتی است که از آنها بوی شادمانگی استشمام می شود و عمل کردن به این دستورات باعث تحرک و نشاط آور است و سرور و شادی باعث می شود انسان تحرک بیشتری از خود نشان دهد و فعالیت بیشتری کند و کارهایش را به نحو احسن انجام دهد حالا این کار فعالیت بدنی باشد یا روحی و فکری و همچنین در اسلام اعیاد بسیاری است مثل عید فطر و عید قربان و عید غدیر و همچنین روزهای تولد امامان علیهم السلام که در این روزها توصیه به دید و بازدید و در بعضی آنها نماز و غیره شده است که همگی نشانه شادی و جشن و سرور است و اینکه اسلام موافق جشن و سرور است. و این دید و بازدید اقوام و فامیل و همسایه و همچنین توجه به همسایه و حق او باعث احساس محبت و شادی در انسان و تأثیر این شادی بر جامعه که همه در زندگی کردن در جامعه ای شاد و پر از محبت احساس خوشحالی و خوشبختی می کنند و همچنین انسانهایی که اجتماعی ترند و در اجتماعات و فعالیت های اجتماعی بیشتر شرکت دارند انسانهای شادتر و موفق ترند تا انسانهای گوشه نشین که در فعالیتهای اجتماعی نیز شرکت نمی کنند و اسلام دینی است که از تنبلی و کاهلی و سستی بیزار است و از تحرک و نشاط خشنود می شود.
البته باید در هر امری حد اعتدال آن را رعایت کرد و از افراط و تفریط دوری کرد. مخصوصا در میان قشر جوان نباید متدین بودن را مخالف با شاد بودن به آنها معرفی کرد بطوریکه هر وقت صحبت از دین و دینداری می شود جوان فکر کند که باید شادی را کنار بگذارد و دین به معنای غمگین بودن و همیشه گریه کردن و افسرده بودن است. اگر چنین تصوری را به جوانان و مردم القا کنیم به دین و جوانان جفا و ظلم روا داشته ایم. دین شادی حقیقی و پایدار است. ما باید بدانیم که هر افراطی موجب تفریط می شود. افراط در غم موجب افراط در شادی خواهد شد... ممکن است فضایی ایجاد کرد که هم این مرزها محفوظ بماند و هم آن فضا با شادی همراه باشد. به هر حال انسان اگر خود را در غم دیگران و مشکلات آنها شریک کند در واقع این غم، پایان آن شادی و عین شادمانگی است چرا که او خود محبت را گسترش داده و چه چیز شیرین تر از محبت و با محبت است که زندگی انسان و دنیای او تبدیل به بهشتی می شود که هر روز تازه تر و شاداب تر و نو به نوتر از دیروز است و نفس کشیدن در چنین جامعه و بهشتی کمال شادمانی است.


نویسنده : سالار قاسم زاده
تاریخ : جمعه 27 تير 1393
زمان : 16:35
کم گوی


 
 ازحکیمی پرسیدند که چرا استماع تو از نطق تو زیادت است؟ گفت: زیرا که مرا دو گوش داده اند و یک زبان ، یعنی دو چندان که می گویی می شنوی...

کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی

 چیزی که نپرسند ، تو از پیش مگوی

 از آغاز دو گوش و یک زبانت دادند

یعنی  که دو بشنو و یکی بیش مگوی.

 


نویسنده : سالار قاسم زاده
تاریخ : جمعه 27 تير 1393
زمان : 14:14
درویش یکدست


درویشی در کوهساری دور از مردم زندگی می‌کرد و در آن خلوت به ذکر خدا و نیایش مشغول بود. در آن کوهستان، درختان سیب و گلابی و انار بسیار بود و درویش فقط میوه می‌خورد. روزی با خدا عهد کرد که هرگز از درخت میوه نچیند و فقط از میوه‌هایی بخورد که باد از درخت بر زمین می‌ریزد. درویش مدتی به پیمان خود وفادار بود، تا اینکه امر الهی، امتحان سختی برای او پیش ‌آورد. تا پنج روز، هیچ میوه‌ای از درخت نیفتاد. درویش بسیار گرسنه و ناتوان شد، و بالاخره گرسنگی بر او غالب شد. عهد و پیمان خود را شکست و از درخت گلابی چید و خورد. خداوند به سزای این پیمان شکنی او را به بلای سختی گرفتار کرد.

قصه از این قرار بود که روزی حدود بیست نفر دزد به کوهستان نزدیک درویش آمده بودند و اموال دزدی را میان خود تقسیم می‌کردند. یکی از جاسوسان حکومت آنها را دید و به داروغه خبر داد. ناگهان ماموران دولتی رسیدند و دزدان را دستگیر کردند و درویش را هم جزو دزدان پنداشتند و او را دستگیر کردند. بلافاصله، دادگاه تشکیل شد و طبق حکم دادگاه یک دست و یک پای دزدان را قطع کردند. وقتی نوبت به درویش رسید ابتدا دست او را قطع کردند و همینکه خواستند پایش را ببرند، یکی از ماموران بلند مرتبه از راه رسید و درویش را شناخت و بر سر مامور اجرای حکم فریاد زد و گفت: ای سگ صفت! این مرد از درویشان حق است چرا دستش را بریدی؟

  

 

 

خبر به داروغه رسید، پا برهنه پیش شیخ آمد و گریه کرد و از او پوزش و معذرت بسیار خواست.اما درویش با خوشرویی و مهربانی گفت : این سزای پیمان شکنی من بود من حرمت ایمان به خدا را شکستم و خدا مرا مجازات کرد.
از آن پس در میان مردم با لقب درویش دست بریده معروف بود. او همچنان در خلوت و تنهایی و به دور از غوغای خلق در کلبه‌ای بیرون شهر به عبادت و راز و نیاز با خدا مشغول بود. روزی یکی از آشنایان سر زده، نزد او آمد و دید که درویش با دو دست زنبیل می‌بافد. درویش ناراحت شد و به دوست خود گفت چرا بی خبر پیش من آمدی؟ مرد گفت: از شدت مهر و اشتیاق تاب دوری شما را نداشتم. شیخ تبسم کرد و گفتترا به خدا سوگند می‌‌دهم تا زمان مرگ من، این راز را با هیچکس نگویی.

اما رفته رفته راز کرامت درویش فاش شد و همه مردم از این راز با خبر شدند. روزی درویش در خلوت با خدا گفت: خدایا چرا راز کرامت مرا بر خلق فاش کردی؟ خداوند فرمود: زیرا مردم نسبت به تو گمان بد داشتند و می‌گفتند او ریاکار و دزد بود و خدا او را رسوا کرد. راز کرامت تو را بر آنان فاش کردم تا بدگمانی آنها بر طرف شود و به مقام والای تو پی ببرند.


نویسنده : سالار قاسم زاده
تاریخ : دو شنبه 23 تير 1393
زمان : 20:16
داستان حضرت علی - تقسیم کار


 

نوبت کار خانوادگی که رسید ، پیامبر اینطوری پیشنهاد کرد : کارهای بیرون با علی ، کارهای داخل خانه با فاطمه . فاطمه گفت : فقط خدا می داند که این تقسیم کار چقدر خوشحالم کرد .

علی اما فقط بیرون خانه کار نمی کرد .

روزی پیامبر آمد ودید که دخترش ودامادش با هم نشسته اند به عدس پاک کردن .

 گفت : خدا به مردی که در خانه به همسرش کمک می کند

به اندازه ی موهای تنش ثواب عبادت می دهد .


نویسنده : سالار قاسم زاده
تاریخ : پنج شنبه 19 تير 1393
زمان : 13:21
استاد شجریان


براي بسياري ازما ايرانيان، افطار با ربنا رنگ و بويي ديگر دارد. سالهاست صداي چابک و زيباي شجريان در اين ساعات مردم را مجذوب خود مي کند. 

 

شجريان در مورد اجراي اين اثر که در تير 1358 ضبط شده مي گويد، انگيزه اصلي من در خواندن اين دعا تدريس آن به دو هنرجو بوده و در يکي از استوديوهاي راديو ضبط شده که پس از مدتي بدون اجازه از راديو پخش مي شد! و اکنون جزو برنامه هاي اصلي راديو و تلويزيون در ماه رمضان است. امروز مي خواهيم نگاهي موسيقايي تر به "ربنا" بيندازيم.
ربناي شجريان با پشتوانه آموزشهاي دوران جواني شجريان در زماني که در محضر پدرش آموزشهاي قرآن مي ديده شکل گرفته و اين قطعه يکي از دعاهايي است که شجريان در آن سالها اجرا کرده لازم به ذکر است که محمد رضا شجريان بارها در جشنواره هاي داخلي و جهاني قرآن موفق به کسب جوايز برتر اين مسابقات شده است. ربنا طبق سنت اجرايي اين دعاها روي دستگاههاي قرآني خوانده شده و اين قطعه از دستگاه "رست" يا "راست" شروع شده و در خاتمه به دستگاه "عجم" (شبيه به ماهور) مدلاسيون مي شود. (نام عجم بر اين دستگاه که يکي از دستگاههاي هفتگانه قرآني است، مي تواند نشان دهنده عدم وجود چنين دستگاهي در الحان قديم عربي باشد!)
در اين اثر به خوبي مي توان تاثيرات شيخ نصرالدين طوبي و شيخ طه الفشي را مشاهده کرد که البته ربناي شجريان بسيار شکيل تر و زيباتر اجرا شده نيز، اين اجرا تقريبا" فاقد تحرير است و بجز چند نت، تماما" بوسيله قلط و ويبراسيون اجرا شده که اجراي ماهرانه آن بسيار چشمگير است.
ربناي شجريان از ابتدا، روي نتهاي "سي بمل" و سپس " دو" اوج مي گيرد (روي خط حامل کليد سل) و در حوالي اين نتها گردش دارد که اجراي آن براي خوانندگان چپ کوک هم آسان نيست! و تا نت "مي بمل" به بالاترين نت خود مي رسد.(البته ربنايي که از صداوسيما پخش مي شود نسخه چندان با کيفيتي نيست و ممکن است دور ضبط بالا يا پايين برده شده و نتها تا حد کمي بالا يا پايين رفته باشد، ولي با اين وجود صداي شجريان نشان مي دهد که اشکالات دور ضبط زياد نبوده، پس نتهايي که به آنها اشاره شد حدودي هستند) 

 

 

 

                                                                                                                    

 


نویسنده : سالار قاسم زاده
تاریخ : سه شنبه 17 تير 1393
زمان : 11:53
سخاوت امام حسن مجتبی (ع) نسبت به غلام سیاه


 

روزی حضرت امام حسن مجتبی (ع) از کنار یکی از باغ های مدینه 
عبورمی کرددید غلام سیاهی سفره نهار را پهن کرده است و غذا
می خورد و آن غلام سیاه  
از قرص نانی که در سفره دارد یک
لقمه خود می خورد و یک لقمه به سگی که
در کنارش نشسته
می دهد امام که از این کار غلام سیاه حیران مانده بود پس از
 صرف غذا از غلام پرسید چرا نصف طعام را به سگ دادی ؟
غلام گفت : حیا می کنم که او به من نگاه کند و من تنها غذا
بخورم امام پرسید : غلام کی هستی ؟گفت : ابان بن عثمان
. امام حسن (ع) پرسید باغ مال کیست ؟ غلام جواب داد :
از همان شخص . امام فرمود : تو را سوگند می دهم 
همین جا بمانی تا من برگردم امام حسن مجتبی (ع) رفت
و غلام و باغ را از صاحبش خرید و برگشت و به غلام
فرمود : من تو و باغ را خریدم غلام گفت : من در اطاعت
تو هستم امام حسن (ع) در جواب غلام سیاه فرمود : تو در
راه خدا آزاد ی و باغ همهدیه ای از من به توست                
 
 

نویسنده : سالار قاسم زاده
تاریخ : دو شنبه 16 تير 1393
زمان : 17:29
نگاهی کوتاه به زندگی چهار ده معصوم


نام: محمد(ص) / لقب: مصطفی / کنیه: ابوالقاسم / نام پدر: عبدالله(ع) /

نام مادر: آمنه(ع) / تاریخ و محل تولد:17ربیع الاول سال عام الفیل- مکه/

دوران نبوت : 23سال / مدت عمر : 63سال / تاریخ و محل رحلت : 28 صفر در

 مدینه / مرقد شریفش : در مدینه کنار مسجد النبی است.

 

معصوم دوم : امام اول

 

نام : علی (ع) / لقب : مرتضی / کنیه : ابوالحسن / نام پدر : ابوطالب(ع) / نام

مادر : فاطمه بنت اسد(س) / تاریخ و محل تولد : سیزدهم رجب داخل کعبه معظمه/ دوران امامت : 30سال / مدت عمر : 63سال / تاریخ و محل شهادت: 21 رمضان سال 40هجری در مسجد کوفه / مرقد شریفش : در نجف اشرف.

 

معصوم سوم : یگانه بانوی دو جهان

 

 

نام : فاطمه(س) / لقب : زهرا / کنیه : ام ابیها / نام پدر : محمد(ص) / نام مادر : خدیجه(س) / تاریخ و محل تولد : بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت در مکه / مدت عمر : 18 سال / تاریخ و محل شهادت : سوم جمادی الثانی سال 11هجری در مدینه / مرقد شریفش : در مدینه.

 

معصوم چهارم : امام دوم

 

نام : حسن(ع) / لقب : مجتبی / منیه : ابومحمد / نام پدر : علی(ع) / نام مادر : فاطمه زهرا(س) / تاریخ و محل تولد : نیمه رمضان سال سوم هجری در مدینه / دوران امامت : 10سال / مدت عمر : 47سال / تاریخ شهادت : 28صفر 50هجری / مرقد شریفش : در قبرستان بقیع.

 

معصوم پنجم : امام سوم

 

نام : حسین(ع) / لقب سید الشهدا / کنیه : ابوعبدالله / نام پدر علی(ع) / نام مادر فاطمه(س) / تاریخ و محل تولد : سوم شعبان- چهارم هجری در مدینه / دوران امامت : 11سال / مدت عمر : 57سال / تاریخ شهادت : روز دهم محرم- سال61هجری / مرقد شریفش : در شهر کربلا

 

معصوم ششم : امام چهارم

 

نام : علی(ع) / لقب : زین العابدین / منیه : ابومحمد / نام پدر : امام حسین(ع)/ نام مادر : شهر بانو / تاریخ و محل تولد : پنجم شعبان سال38هجری در مدینه / مدت امامت: حدود35سال / مدت عمر : 57سال / تاریخ شهادت : بنابر مشهور در 25محرم سال 95ق/ مرقد شریفش: مدینه در قبرستان بقیع است.

 

معصمو هفتم : امام پنجم

 

نام : محمد(ع) / لقب : باقر العلوم / کنیه : ابوجعفر / نام پدر : امام سجاد(ع) / نام مادر : فاطمه بنت حسن(س) / تاریخ و محل تولد : اول رجب یا سوم صفر سال57هجری در مدینه / مدت امامت: 19سال / مدت عمر : 57سال / تاریخ شهادت: 7ذیحجه سال 114ق / مرقد شریفش : مدینه در قبرستان بقیع است.

 

معصوم هشتم : امام ششم

 

نام : جعفر(ع) / لقب : صادق / کنیه : ابوعبدالله / نام پدر : امام محمدباقر(ع) / نام مادر : ام فروه / تاریخ و محل تولد : 17 ربیع الاول سال83ق- در مدینه / مدت امامت : 34سال / مدت عمر : 65سال / تاریخ شهادت : 25 شوال سال 148 هجری در ودینه / مرقد شریفش : مدینه در قبرستان بقیع است.

 

معصوم نهم : امام هفتم

 

نام : موسی(ع) / لقب : کاظم / کنیه : ابو الحسن / نام پدر : امام جعفر(ع) / نام مادر : حمیده / تاریخ و محل تولد: هفتم صفر سال128ق در مدینه / مدت امامت: 35سال / مدت عمر : 55سال / تاریخ و محل شهادت : 25 رجب سال 183ق / مرقد شریفش : در شهر کاظمین نزدیک بغداد قرار دارد.

 

معصوم دهم : امام هشتم

 

نام : علی(ع) / لقب : رضا / کنیه : ابو الحسن / نام پدر : امام موسی(ع) / نام مادر :نجمه / تاریخ و محل تولد: 11ذیقعده سال148 هجری در مدینه / مدت امامت: 20سال / مدت عمر: 55 سال / تاریخ شهادت: آخر صفر سال 203ق / مرقد شریفش: مشهد در کشور ایران.

 

معصوم یازدهم : امام نهم

 

نام :  محمد(ع) / لقب : جواد / کنیه : ابوجعفر / نام پدر: امام علی(ع) / نام مادر: خیزران / تاریخ و محل تولد: 10رجب سال195هجری در مدینه / مدت امامت: 17سال / مدت عمر: 25سال / تاریخ شهادت: آخر ذیقعده 220هجری در بغداد / مرقد شریفش: در شهر کاظمین عراق.

 

معصوم دوازدهم : امام دهم

 

نام : علی(ع) / لقب : هادی / کنیه: ابوالحسن / نام پدر: امام محمد(ع) / نام مادر: سمانه / تاریخ و محل تولد: 15ذیحجه سال 212 هجری در مدینه / مدت امامت: 33سال / مدت عمر: 42سال / تاریخ شهادت: سوم رجب سال 254 / مرقد شریفش: در شهر سامرا.

 

معصوم سیزدهم : امام یازدهم

 

نام : حسن(ع) / لقب: عسکری / منیه: ابومحمد / نام پدر: امام علی(ع) / نام مادر: سلیل / تاریخ و محل تولد: هشتم ربیع الثانی سال232 در مدینه / مدت امامت: 6سال / مدت عمر: 28سال / تاریخ شهادت: هشتم ربیع الاول- سال 260هجری / مرقد شریفش: در شهر سامرا در کشور عراق است.

 

معصوم چهاردهم : امام دوازدهم

 

نام : م ح م د(عجل الله تعالی فرجه الشریف) / لقب: مهدی(عج) / کنیه: ابوالقاسم / نام پدر: امام حسن عسکری(ع) / نام مادر: نرجس خاتون / تاریخ و محل تولد: طلوع فجر15شعبان سال255هجری در سامرا / مدت غیبت صغری: بعد از شهادت امام حسن عسکری(ع) عهده دار امامت شد و به اذن خداوند متعال غیبت صغری نمود که تقریبا 70سال طول کشید / غیبت کبری: از سال 329ق شروع شد.

 

 

 

                             اللهم عجل لولیک الفرج

     


نویسنده : سالار قاسم زاده
تاریخ : دو شنبه 15 تير 1393
زمان : 22:22

صفحه قبل 1 صفحه بعد


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.